loading...

روزنوشت های یک کوآلا

بازدید : 971
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 16:31

برای لحظه‌‌‌ای هردوی آن‌ها سکوت کردند. بیرون از مطب صدای افراد دیگر، صدای تلفن و شلوغی خیابان به گوش می‌رسید. احساس آرامش می‌کرد. عرق روی صورتش خشک شد. پنج سال پیش و از زمانی که این ماجرا آغاز شد این راز را با خود حمل کرده بود و روی دوشش سنگینی می‌کرد. اما برای لحظه‌‌‌ای این بار را زمین گذاشت و به یاد سلست قدیمی‌افتاد. هنوز به او راه حلی ارائه نشده بود اما حالا جلوی فردی نشسته بود که حرف او را می‌فهمید.

ولادت حضرت امام علی (ع)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 29
  • بازدید کننده امروز : 24
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 89
  • بازدید ماه : 497
  • بازدید سال : 26853
  • بازدید کلی : 34504
  • کدهای اختصاصی